کد مطلب:137432 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:177

چرا امام با خانواده و زنان از مکه خارج شد؟
گفته می شود: وقتی حسین علیه السلام می دانست كه حتما كشته خواهد شد - چنان كه به برادرش محمد بن حنیفه تصریح نمود - و نیز وقتی به كشته شدن پسر عمویش «مسلم» آگاه بود، پس چرا زنان و كودكان را همراه خود برد، تا این كه اسیر شده و مورد آزار قرار گرفتند؟

در جواب باید گفت: بله، حسین علیه السلام و یاران و پیروانش به شهادت - قبل از وقوع - آگاه بودند. به این دلیل كه در كتب روایی تسنن و تشیع مشهور و متواتر است كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و اله بارها از این واقعه خبر داده است. چنان چه در «عقد الفرید» آمده است:

«ام سلمه گفت: پیامبر صلی الله علیه و اله در خانه من بود، و حسین علیه السلام نیز حضور داشت؛ پس او به پیامبر نزدیك شد و من وی را در آغوش گرفتم، اما گریه كرد، و رهایش كردم، دوباره نزدیك آن حضرت رفت و من او را گرفتم اما باز گریه كرد و رهایش كردم. در این هنگام جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت:ای محمد صلی الله علیه و اله آیا دوستش داری؟ فرمود: بله، گفت: اما بزودی امتت او را خواهند كشت. اگر می خواهی خاك آن زمین را كه حسین در آن شهید می شود را به شما نشان بدهم،


این را گفت و بال خود را گشود. پیامبر آن خاك را دید و گریه كرد. [1] .

و نیز روایت شده كه رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود: «این فرزندم (حسین) در سرزمینی از عراق كشته خواهد شد، پس هر كس او را دید باید یاریش كند». [2] سپس «طبری» ناقل این روایت، اضافه می كند: این حدیث در «معجم بغوی»، «صحیح ابوحاتم» و «مسند احمد بن حنبل» نیز آمده است.

بنابراین، برای ما روشن می شود آن یاران و پیروانی كه حسین علیه السلام را از خروج منع می كردند، می دانستند كه او كشته خواهد شد و به احادیث پیامبر اعتماد داشتند؛ اما درباره ی این سخن كه «هر كس او را دید باید یاریش كند» تجاهل نمودند و آخرت را به دنیا فروختند!

وقتی «عبدالله بن عمر» شنید امام حسین علیه السلام از مكه خارج می شود به سرعت خود را به حضرت رسانید و گفت:ای پسر پیامبر! به كجا می روی؟ فرمود: به عراق. گفت: جایی را كه پیامبر بوسه زد به من نشان بده! امام علیه السلام سینه اش را نشان داد، و عبدالله سه بار آن جا را بوسید و گریه كرد و گفت: یابن رسول الله! با تو خداحافظی می كنم؛ زیرا تو در این سفر كشته می شوی.

آری، اگر چه حسین علیه السلام كشته شود، اما ثمره و نتیجه ی شهادتش، نابودی باطل و آزادی و آگاهی مسلمانان از چنگال ظلم و جور بنی امیه است، و هیچ راهی برای رهایی از این ظلم و ستم نیست مگر


انقلابی پرشور علیه اموی ها و سلطان ایشان. و كشته شدن كودكان و به اسارت رفتن زنان، و گرداندن آنان در شهرها از بهترین وسایل برای انفجار و انقلابی بود كه پایه های حكومت ظالمانه بنی امیه را سست و ویران ساخت.

پس اگر امام حسین علیه السلام زنان و كودكان را همراه خود می برد قصد وهدف مقدسی دارد. وقتی امویان آنها را در شهرها بگردانند، و هر انسانی ایشان را ببیند، به مردم با زبان حال و مقال بگویند كه ای مسلمانان، ببینید «بنی امیه» كه ادعای مسلمانی دارد با اهل بیت پیغمبرتان چه می كند؟ و از آن پس مسلمین، هر جا با سپاه یزید مواجه می شدند به طرف آنها سنگ پرتاب كرده و به آنها و بنی امیه ناسزا می گفتند، و فریاد می زدند: ای فاجران، ای ستمگران، و ای قاتلان فرزندان پیامبران!

و اگر ما فرض كنیم كه حضرت زینب علیهاالسلام در مدینه می ماند و برادرش حسین در كربلا به شهادت می رسید، چه كاری غیر از گریه و برپایی مجلس عزا از دست او ساخته بود؟ و من در كتاب «مجالس الحسینیه» گفته ام كه «آیا زینب علیهاالسلام راضی بود تا در مدینه بماند؟

آیا براستی زینب راه دیگری جز اسارت برای ورود به دارالاماره ی ابن زیاد و مجلس بزم یزید داشت تا بدان وسیله ابن زیاد و پدرش را نفرین كرده و با خطبه آتشین خود كفر و نامسلمانی یزید را به گوش اجتماع برساند؟ هرگز».

آری، بنی امیه با اسیر نمودن اهل بیت و بردن آنها به شهرها و مجالس، زمینه را برای سقوط حكومت خویش فراهم كردند. هر


جنایتی كه امویان در كربلا انجام دادند، وبال و خسرانش گریبان خود آنها را گرفت.

«مسیو ماربین آلمانی» در كتاب «سیاسة الحسینیه» می نویسد: «بعد از واقعه ی كربلا، اسرار و حقیقت پلید بنی امیه فاش شد، و زشت كاری های آنها آشكار گشت و ناسزاگویی بر یزید و بنی امیه آغاز شد! و با این كه ممكن نبود نام حسین و خاندان علی علیهم السلام در اطراف و جوانب یزید به نیكویی برده شود، پس از این واقعه در پایتخت و مجلس یزید همه جا صحبت از مظلومیت حسین و یارانش بود و حسین و خاندان علی علیهم السلام را به تقدیس و عظمت یاد می كردند».



[1] عقد الفريد، ج 5، ص 124، چاپ 1953.

[2] ذخائر العقبي، ص 146، چاپ 1356.